Description
امروزه شاهد شکست تحصیلی افراد زیادی هستیم که اگر فرایند تحصیلی شان را واکاوی کنیم، متوجه میشویم که یکی از مشکلات آن ها، مشکل در نوشتن بوده است. این کودکان از هوش طبیعی برخوردارند و در مدارس عادی تحصیل می کنند. به همین دلیل این سردرگمی برای بسیاری از والدین و معلمان وجود دارد که با وجود طبیعی بودن هوش و تحولات رشدی، دانشآموز مشکلات تحصیلی دارد. از سال 1950 به بعد شاهد توجه روز افزون مربیان، روانشناسان و پزشکان به این گروه از دانش آموزان هستیم (نادری و سیف نراقی، 1382). اینگونه کودکان هیچ گونه عارضه ای در هوش و وضعیت جسمانی خود ندارند، ولی عملکرد تحصیلی آن ها کم تر از هم سن و سالان دیگر خودشان است. این افراد، ناتوان در یادگیری به حساب می آیند.
به خاطر گوناگونی اصطلاحات، تعاریف و آزمون ها، تخمین دقیق میزان شیوع ناتوانیهای یادگیری فاقد زیربنای محکمی است. این میزان را سواری (1387) 1 تا 3 درصد، کریمی (1389) 4 تا 5 درصد، میاه نهری (1389) 10 درصد وکرانبزگر (2003، ترجمه ی علیزاده، 1384) 5 تا 10 درصد اعلام کرده اند. همین طور این پژوهش ها نشان می دهند که این میزان در پسران بیشتر از دختران است. این آمارها نشان دهندهی این است که تعداد قابل توجهی از دانش آموزان کشور دچار ناتوانی یادگیری و آسیب های ناشی از آن هستند. لذا باید اقدامات ترمیمی لازم را درجهت بهبود مشکلات این گروه دانش آموزان و پیش گیری از آسیب های بعدی انجام داد.
به اعتقاد پژوهشگران بیشتر معلمان این گونه دانش آموزان را تحت آموزش سنتی و رایج قرار می دهند که کمکی به بهبود مسائل و مشکلات یادگیری آنها نمی کند. لازمه ی کمک به این دانش آموزان استفاده از راهبردهای یادگیری ویژه است
موضوع: دانشگاهی-علوم انسانی
اسماعیل عظیمی دکتر سعید موسویپور
اصلاحات مؤلف
صفحه: 138
چهارمحال بختیاری